مقاله

گذری بر جهان‌سازی Frostpunk – قسمت اول

چه شد؟ چه کردیم؟ و به کجا می‌رویم؟

به قطع Frostpunk یکی از مهم ترین و برجسته ترین بازی های دهه اخیر در ژانر استراتژیک بوده و در میان قلب چند صد هزار گیمر جا خوش کند. از نقطه نظر هایی که باعث شده تا این بازی منحصر به فرد باشد، داستان و جهان سازی این بازی است، و ما در سایت استراتژیک کلاب قرار است در چند قسمت این جهان را برای شما تشریح کنیم و از ذره ذره آن را برای شما روایتی بازگو کنیم. داستان شباهت ها و تفاوت های جزئی با تاریخ واقعی دارد که به هر کدام از آن ها در زمان مشخص می‌پردازیم. در قسمت اول صرفا توضیحاتی بر این جهان و روند گذر داستان از حوادث کلی قبل از شروع نسخه اول و حوادث کلی نسخه اول تا پایان آن و رسیدن به شروع Frost Punk 2 را مورد بحث قرار می‌دهیم.  با ما همراه باشید.

همه چیز از آن تابستان سرد شروع شد

دو کوه آتشفشانی با نام های Tambora و Krakatoa در سال 1883 شروع به فوران کردند. فوران این دو کوه آتشفشانی باعث شد تا میزان بشدت بالایی از دود و آلودگی جوی در اتمسفر زمین بخش و مانع از رسیدن نور خورشید مانند سابق به سطح زمین و عبور آن از جو بشود. با کمتر شدن گرمای ساطع شده به زمین از سمت خورشید، دمای جهان شروع به کاهش کرده است. تابستانی فرا رسید که دیگر گرم نبود و از پاییز سال های قبلش نیز حتی سرد تر شده بود.

یک تابستان سرد در تمامی جهان کافی بود تا کل سیاره دچار بحران کشاورزی بشود و نتواند از زمین های زراعی، محصولی دریافت کند. فاجعه جهان فراست پانک از همین جا شروع شد.

میلیون ها نفر در سر تا سر کره زمین با قحطی فجیعی رو برو بودند که در تاریخ بی سابقه بود. تمامی حکومت ها در حال سقوط بودند و شورش ها در هر گوشه ای وجود داشت. گرسنگی فقط در سرزمین های استعماری امپراطوری ها دیگر نبود و به خود مردمان اصیل آن کشور نیز رسیده بود. افسار جوامع مختلف دیگر در دستان هیچ کس نبود، یا بهتر بگویم دیگر جامعه ای نمی‌توانست وجود داشته باشد.

تابستان سر سال 1884 جرقه ای بود برای اختراعات و ابداعات برای بقای تمدن بشری. پروژه هایی در هر جایی که توانش وجود داشت شروع شد تا مانع از سقوط تمدن بشود. چیزی که این قطعیت را به همه می‌داد که این تابستان آخرین تابستان گرم است، بررسی های متدوال دانشمندان بود که این را به وضوح بیان می‌کرد: <خورشید دارد کم نور تر می‌شود.>

عمده مردم اروپا شروع به مهاجرت به مناطق استوایی  می‌کنند تا بتوانن همچنان در هوایی گرم تر زندگی به کنند اما وقتی همه به یک چیز فکر می‌کنند، آن وقت است که فاجعه رخ می‌دهد. مناطق استوایی توانایی تامین این میزان از جمعیت مهاجر را ندارد و نمی‌تواند غذایی برای این میزان از جمعیت را تولید کند. از آن گذشته منابع کافی برای تولید گرما در آنجا هنوز کشف نشده و یا اصلا وجود ندارد، در هر حال هر چقدر هم هوای استوا گرمتر باشد اما تحت تاثیر سرمایش بشدت بالای جوی قرار می‌گیرد. اقلیم مناطق استوایی هم با این میزان از سرمایش در جهان عادت نداشته  گونه های گیاهی و جانوری که می توانستند منبع غذایی برای آن مناطق باشد هم شروع به انقراض می‌کنند.

شانس زنده ماندن در مناطق استوایی بشدت کاهش پیدا کرد. اگر کسی حتی می توانست از سرما و قحطی جان سالم به در ببرد، باید از جنگ های پی در پی و نزاع های قومی و بین گروه های مهاجرین هم استقامت پیدا می‌کرد.

با توجه به مشکلات نظیر کمبود منابع غذایی و همینطور سوخت های گرمایشی در مناطق استوایی افریقا و افزایش جمعیت ناگهانی، تصمیم نهایی امپراطوری بریتانیا برای بقا، به وجود آوردن چندین شهر در مناطق نزدیک به قطب شمال بود.

فوران آتشفشانی در مجمع الجزایر اندونزی که هم در دنیای فراست پانک و هم دنیای واقعی منجرب به سرمایش سراسری جهان شد‏

به همین خاطر است شهر هایی نظیر New London, New Liverpool, Winter homme, A.R.K و… در مناطق شمالی و حتی نزدیک به قطب ساخته شدند.

کنترل جمعیت مهاجرین در آن مناطق آسان تر بود و علاوه بر آن این شهر ها  دقیقا بر روی منابع گسترده ای از ذغال سنگ و چوب بنا شده بودند. و به دلیل سازگاری منطقه های شمالی با سرما، مشکل تهیه غذا به مراتب کمتر پیش می آید.

بر New London چه گذشت؟

این که کدام یک از مسیر ها و تصمیمات به صورت قطعی و canon در بازی هستند مشخص نیست ولی یک داستان پیوسته برای روایت دارد که به صورت کلی تمامی پلیر ها از آن عبور می کنند.

New London سومین شهر- پناهگاه بزرگ واقع در نزدیکی قطب شمال بود. این شهر در آخرین لحظات واپسین از شروع عصر یخ و بوران های گسترده بوجود آمد و دیر تر از تمامی شهر های آن منطقه پا گرفت. شهر بر روی یک معدن ذغال سنگ، در قعر یک گودال بنا شده بود. منابع غذایی به سختی در دسترس بودند و تنها با 80 تن شروع به سکونت و ادامه بقا در غالب یک تمدن کردند. تقریبا امید هایی برای بقا وجود داشت تا این که خبر از سقوط شهر همسایه آن ها یعنی Winter home رسید.

محل احتمالی New London

پس لرزه های این خبر در وجود قشر جدیدی از مردم در جامعه نیو لندن خودش را نشان داد. قشر بخصوصی از مردم که به  لندنی ها معروف شدند. لندنی ها نه تنها خودشان از بقا در این شهر جدید ناامید شده بودند، بلکه در حال تشویق مردم برای ترک آن جا و بازگشت به لندن بودند. در گیری با لندنی ها تا حدود زیادی به نیو لندن و ساکنین آن آسیب می‌زد و هر حادثه تلخ یا خبری ناگوار آن ها را تشویق می کرد تا بر بازگشت مصر تر بشوند. مخالفت ها و درگیری های پیاپی در نهایت باعث جدایی این قشر از بقیه می‌شود. تنها تاثیری که شما به عنوان رهبر می توانید بگذارید، در کم و زیاد شدن کمیت این افراد در طی این فرآیند است.

مدت کوتاهی می‌گذرد و نیو لندن نو پا با بزرگترین چالش بقای خود مواجه می‌شود و آن هم بوران بزرگ است بورانی که قرار است سرد ترین توده هوای سرد را با خود بیاورد و دمای هوا را تا -150 درجه سلسیوس برساند. برای تصور بهتر از این دما باید بدانید که گاز دی اکسید کربن در دمای -75 درجه سانتی گراد به انجماد می‌رسد و یخ خشک را تشکیل می‌دهد. دمایی که مردمان نیو لاندن تجربه می‌کنند آنقدری سرد است که می‌تواند هوا را داخل ریه هایشان به انجماد بکشاند.

با آمادگی مناسب برای این بوران، شهر سرپا می‌ماند و امید برای بقا و عبور از چالش ها همچنان در قلب ها باقی می‌ماند. لندن نو به مرکزی برای بقا در نزدیکی قطب شمال تبدیل می‌شود که با گشت های متدوام به دنبال گسترده سازی مرز های خود می‌رود.

نقشه جهان فراست‌پانک برای سال 1914

اکنون 1916

وقایع  بازی در frostpunk 2 با مرگ رهبر قبلی شروع می‌شود. فردی که عامل اصلی بقای مردم لندن نو بوده حالا روح بی جانش با مرگ ملاقات می‌کند. او شاهد نسل های جدیدی در این شهر بوده، شهری که حالا میزبان جمعیت زیادی ست. نسل ها گذشته و افراد از دیگر مکان ها به سمت لندن نو روانه می‌شوند تا سر پناهی پیدا کنند. اما مهم تر از همه، منبع اصلی گرمای شهر یعنی ذغال در حال تمام شدن است.  جایگزین رهبر پیشین، به انتخاب وفادارانش انتخاب می‌شود.  استوارت!

در نسخه اول بازی پلیر ها دو انتخاب داشتند تا جامعه را تحت کنترل نگه دارند، یک مسیر به وسیله ایجاد ایمان بود که باید در آن یک فرقه ایجاد می‌کردید تا به مردم در سختی امید ببخشید. یا بایستی به نظم تکیه می‌کردید و حزبی سخت گیر و مستبد می‌ساختید تا مردم را تحت فرمان خود نکه دارید.  در Frostpunk 2 شما ترکیبی از هر دو انتخاب را می‌بینید. بازی در پرولوگ به شما این حق انتخاب را می‌دهد تا حزب و فکشن پیشین خود را در بازی انتخاب کنید.  مهم نیست شما چه چیزی را انتخاب می‌کنیدف در نهایت حزب اصلی کاراکتر ما یعنی استوارت از این حزب خواهد بود.

اولین چالش استوارت به عنوان یک رهبر جدید پیدا کردن راه حلی برای مشکل آینده سوخت است. با کمک از چندین یگان گشت در خارج از شهر و در سرزمین های یخ زده، یک کشتی ( Dreadnought ) پیدا می کنند که با نفت کار می کرد و توانایی سوزاندن نفت را دارا بود. همین خبر کافی بود تا جرقه ای را برای برطرف کردن راه حل سوخت رقم بزند تا برای حل این مشکل چاره ای پیدا کنند.

اما بحران هم با همین اتفاق شروع شد، با گسترده تر شدن شهر و افزایش جمعیت دیگر اعمال قدرت کامل شدنی نبود و برای همین باید نظر دیگر اقشار این شهر هم در نظر گرفته بشود. همین عامل باعث شد تا شهروندان نتوانند در یک نقطه به توافق برسند که چه آینده ای می‌خواهند برای شهر خود متصور شوند. از همین رو مجلس اول نیو لندن شکل می‌گیرد تا تصمیمات در آن با مشورت اتخاذ شود.

بعد از اینکه نیو لندن اولین بوران سهمگین خود را با استفاده از ذخایر سوخت جدیدش پشت سر می گذارد اما آسیب هایی که به ژنراتور رسیده کمی بیش از انتظار بوده. استوارت، باید به همین خاطر استیم کور های بیشتری را در شهر ویران شده Winterhome پیدا کند تا بتواند به بازسازی و احیای این کوره کمک کند.

از طرفی دیگر برای پراکندگی جمعیت و نقل مکان و دسترسی به منابع بیشتر، می‌توان تصمیم گرفت که وینترهوم را دوباره سکونت‌ پذیر بکنند. بحران ها یکی پس از دیگری در مقابل استوارت سرازیر می‌شوند و هر بحران تعداد زیادی از مردم را در مقابل یکدیگر قرار می‌دهد. تنش ‌ها بین جناح‌ های مختلف شهر افزایش خواهد یافت  تا آنجایی که در نهایت زنجیره این اختلافات به قتل یکی از اعضای شورای شهر و شعله ‌ور شدن یک جنگ داخلی بین جناحین می‌شود.

حالا این استوارت است که باید بین این گزینه‌ ها یکی را انتخاب کند: مذاکره برای یک پیمان صلح، اخراج یکی از جناح ‌های درگیر در جنگ، یا جمع ‌آوری حمایت کافی از شورای شهر برای تبدیل شدن به کاپیتان جدید با اختیارات کامل بر شهر و ایجاد اردوگاه‌ های بزرگ برای جداسازی جناح‌ های در حال جنگ. فارغ از اینکه کدام اقدام انتخاب شود، بازی زمانی پایان می‌یابد که بازیکن موفق به حل تعارض شود یا شکست بخورد و شهربر اثر هرج ‌و مرج  فروپاشد.

امیدوارم از خواندن این مقاله لذت را برده باشید. همانطور که در ابتدای این مقاله گفته شد ما قصد داریم در چندین مقاله دیگر به واکاوی و بررسی داستان و جهان مجموعه frostpunk بپردازیم و قطعا نقاطی از بازی را بررسی قرار دهیم که کمتر کسی به سمت بیان آن رفته باشد. ممنون می‌شویم تا سوالات خود را با ما درمیان بذارید تا شاید از آن ها در قسمت های آینده استفاده کنیم و به آنها در ادامه این مقالات پاسح دهیم.

4.5 8 رای ها
امتیازدهی به مقاله
باخبرم کن
باخبر شدن از

0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
نمایش تمام دیدگاه ها