مقدمه
یکی از محبوبترین و بهترین بازیهای استراتژیک که تاکنون عرضه شده است، سری استارکرافت است، سری که در کنار گیمپلی فوقالعاده خود، توانست دنیایی را خلق کند که تا به امروز در ذهنها مانده است. داستان بازی استارکرافت با الهام از آثار علمی تخیلی متعدد و به کمک نویسندگان و هنرمندان حرفهای در این زمینه ساخته شده است، داستانی که به آن یک عمق سینمایی بینظیر داده است و داستان شخصیتهایی را روایت میکند که در دلها میمانند.
بازیها پسزمینهای از جهانی عظیم را به بازیکنان ارائه دادهاند، اما دنیا سازی سری استارکرافت صرفاً به بازیهای ویدیویی آن محدود نشده است. شرکت سازنده این سری، بلیزارد (Blizzard)، این حق را به نویسندگان در سراسر دنیا داده است تا در مورد این دنیا رمانهایی بنویسند و رویدادها و جهان استارکرافت را فراتر از بازیها پوشش دهند.
داستان استارکرافت 1 (StarCraft) تکمیل شده
داستان استارکرافت: جنگ همزادگان (StarCraft: Brood War) به زودی…
داستان استارکرافت 2: بالهای آزادی (StarCraft II: Wings of Liberty) به زودی…
داستان استارکرافت 2: قلب گله (StarCraft II: Heart of the Swarm) به زودی…
داستان استارکرافت 2: میراث باطل (Starcraft 2: Legacy of the Void) به زودی…
تاریخ اولیه: زلناگا
زِلناگا (xel’naga) یک نژاد بهظاهر منقرض شده از دانشمندان برون کهکشانی است. آنها در جهانگردی خود، به کهکشان راه شیری رسیدند و در آنجا شروع به دستکاری گونههای مختلف کردند. آنها قصد داشتند چیزی با خلوص شکل و ذات ایجاد کنند که به عنوان اصل ضروری از چرخه زندگی آنها عمل میکند. آنها ابتدا شروع به اصلاح گونهای با قدرتهای روانی و هوشمند به نام پروتوس (Protos) کردند که در دنیای دورافتادهای به نام آیور (Aiur) زیست میکردند.
دانشمندان زلناگا با خوشحالی دریافتند که پروتوس هم خلوص شکل و هم ذات را دارد. با این حال، آنها در اصلاحات خود زیادهروی کردند که منجر به ناپدید شدن ارتباط ذهنی آنها و از بین رفتن خلوص دات آنها شد. هنگامی که زلناگا آنها را به حال خود رها کرد، مردمان گونه پروتوس به جنون افتادند. مردمان زلناگا در اقدام بعدی خود، گونه دیگری به نام زِرگ (Zerg) را در دنیای مرکزی زِروس کشف کردند. زرگها در خود کمی خلوص ذات داشتند. ازاینرو، زلناگاها چیزی به نام فراذهن (Overmind) را خلق کردند.
فراذهن آگاهی آنها را در خود داشت و آنها را به صورت چیزی که میتوان به آن خردجمعی (Hivemind) گفت، کنترل میکرد. با این حال، فراذهن از حضور گونه زلناگا آگاه شد و با به دست آوردن کنترل نژادهای پرنده فضایی، دستور داد تا به کشتیهای فضایی آنها حمله کنند. طی این حمله، بیشتر از کل نژاد زلناگا از بین رفت.
پروتوسها
پروتوسها به زلناگاهای باستانی به عنوان خدایان خود نگاه میکردند. پروتوسها که از خدایان خود بیبهره بودند، در جنگ داخلی عظیمی که بعدها نزاع ابدیت (Aeon of Strife) نام گرفت، به جنگ با یکدیگر پرداختند، جنگی که نسلهای زیادی را به باد داد. خاسِ عارف (mystic Khas)، با استفاده از قدرت مصنوعات بهجامانده از زلناگاها که کریستالهای خایدرین (khaydarin) نام داشت، پیوند ذهنی بین مردمان پروتوس را بازسازی کرد و قدم مثبتی در راه التیام زخم نژادی مردمان خود برداشت. بعد از آن، سلامت روانی مردمان پروتوس بازیابی شد.
جامعه جدید پروتوس خود را به سه قبیله تقسیم کرد: قبیله قضاوت کننده (Judicator Caste) که متشکل از رهبران مذهبی بود و توسط مجمعی محرمانه کنترل میشد. قبیله معبد (Templar Caste)، جنگجویانی که از مردم محافظت میکنند و قبیله خالاای (Khalai Caste) که کارگران و صنعتگران را تأمین میکردند. پروتوس در مسیر رشد خود، از فناوریهای بهجاماندهی زیادی از زلناگاها استفاده کرد.
پروتوسها سپس نفوذ خود را بر بسیاری از جهانهایی که قبلاً توسط گونه زلناگا کنترل میشد، گسترش دادند و همزمان با محافظت از نژادهای کوچکتری که پیدا میکردند، آنها بر اساس فلسفه دائوهل (Dae’uhl) خود دگرگون میکردند. هنگامی که زمیننشین یا تِرَنها (Terrans) به بخش کوپرولو (Koprulu) در محدوده فضایی پروتوسها رسیدند، پروتوسها مخفیانه به محافظت از ترنها نیز پرداختند.
اندکی قبل از جنگ بزرگ (The Great War)، پروتوسها از زرگ، نژاد دیگری که توسط زلناگا اصلاح نژادی شده بود، آگاه شدند. زرگ به طور مخفیانه شروع به حمله به تعدادی از سیارات ترنها کرده بود. به تاسادار (Tassadar)، مجری قبیله معبد، دستور داده شد که فرماندهی ناوگانش را در دست بگیرد و آلودهترین جهان توسط زرگ، یعنی چائو سارا (Chau Sara) را پاکسازی کند. تاسادار به دستورات عمل کرد که باعث رعب و وحشت در مردمان کنفدراسیون ترن شد. با این حال، وقتی به تاسادار دستور داده شد که جهان بعدی، یعنی مار سارا (Mar Sara) را پاکسازی کند، او امتناع کرد، زیرا معتقد بود که مردمان آنجا هنوز در برابر زرگ شانس دارند.
دارک تمپلار (The Dark Templar)
پس از دوران نزاع ابدیت، جامعه پروتوس خود را با چیزی که خاسِ عارف بعداً آن را خالا (Khala) نامید، اصلاح کرد و یک مذهب و یک فلسفه روانی حاکم بر رفتار مردم بنیاد نهاد که هدف آن جلوگیری از یک جنگ داخلی دیگر مشابه با نزاع ابدیت بود.
تعدادی از پروتوسها که خود را مردمان سرکش (Rogues) مینامیدند، از تسلیم شدن به خالا خودداری کردند و سعی کردند خود را از مجمع پنهان کنند، اما این تلاش آنها ثمربخش نبود. در نهایت، مجمع به رهبر قبیله معبد، مجری جوان ادون، دستور داد تا به زندگی آنها خاتمه دهد. ادون بهجای آن، به پروتوسهای سرکش یاد داد که چگونه خودشان را بهتر از دست مجمع پنهان کنند. با این حال، پروتوسهای سرکش قادر به کنترل قدرتهای روانی خود بدون تسلیم شدن به خالا نبودند و حضور آنها زمانی آشکار شد که به طور اتفاقی موجی عظیم از طوفانهای روانی را بر فراز آیور ایجاد کردند.
مجمع که دیگر راه حلی برای آنها نداشت و قادر به پنهان کردن حضور آنها نبود، دستور داد تا آنها را از ایور تبعید کنند. با گذشت زمان، پروتوسهای سرکش به دلیل عدم تسلیم شدنشان بر خالا و قطع ارتباط خود با آن، به دارک تمپلارها معروف شدند. پس از تبعید، دارک تمپلارها در سیاره تاریکی به نام شَکوراس (Shakuras) به رهبری مادر سالار خود، رازگال (Raszagal)، ساکن شدند.
زرگها
زرگ یک گونه اصلاح شده بیولوژیکی و دومین گونه پس از پروتوس بود که توسط زلناگا دگرگون شده بود. زرگها در اصل نژادی از انگلهای کرم مانند بودند که با داشتن خلوص ذات، موفق میشدند که با گذشت زمان، ژنتیک قربانیان خود را جذب کنند. همانطور که گفته شد، زلناگا فراذهن را خلق کرد که وظیفه آن کنترل زرگها بود. فراذهن ارتباط خود با زلناگا را قطع کرد و در نهایت به وسیله سیلی از زرگها، به نابودی خدایان خود پرداخت و دانش آنها را به سرقت برد.
فوج زرگها در نهایت به یک نظام طبقاتی ختم شد، نظامی که توسط فراذهنِ جاودانه، مغزهای جاودانه در زیر آن و اربابان تحت کنترل آن رهبری میشد. فوج جدید زرگها به عنوان مجموعهای از نژادها پدیدار شد که قادر به زندگی در شرایط سخت بودند و همانطور که قابل حدس است، موجوداتی خونخوار و آماده برای مبارزه نیز بودند.
بعدها، فراذهن از وجود پروتوسها آگاه شد و مصمم شد که آنها به عنوان یکی از گونههای تحت کنترل خود جذب کند. فراذهن پس از کشف ترنها، تصمیم گرفت که با جذب پتانسیل ذهنی آنها، از ترنها برای تسخیر پروتوسها استفاده کند. هنگامی که زرگ بر سیاره چائو سارا غلبه کرد، پروتوسها در پاسخ سیاره را با خاک یکسان کردند. در آن زمان، زرگ پیش از تسخیر چائو سارا جهانهای بسیاری را آلوده کرده بود. زرگ آماده بود تا با پروتوسها وارد جنگ تمامعیار شود، جنگی که ترنها را در خلال آن گرفتار میکرد.
تِرَنها
انسانهای زمین در سال 2229 تحت کنترل اتحادیه قدرتهای متحد (United Powers League) قرار گرفتند. دولت جدید به قداست نوع بشر اعتقاد داشت و برای حذف هر کسی که تحت اصلاح ژنتیکی قرار گرفته بود و یا از تجهیزات غیرضروری سایبرنتیک استفاده میکرد، شدیدترین مجازات را در نظر میگرفت. علاوه بر این، نیروهای دولتی به دستور دولت جدید، جنایتکاران، مردمان مذهبی، فعالان سیاسی و کسانی که از نوع حکمرانی ناراضی بودند را سرکوب میکردند.
حدود چهل سال بعد، دانشمندی به نام دووران روث (Doran Routhe)، هزاران نفر از زندانیان را به عنوان بخشی از پروژه مهاجرت خود، در چهار ناو فضایی غولپیکر جمعآوری کرد. زندانیان منجمد شده و مواد موردنیاز برای ایجاد مستعمرات در ناوها قرار گرفته بودند. همراه با این مواد موردنیاز، یک هوش مصنوعی نو و انقلابی به نام اطلس (ATLAS) نیز قرار داشت. با این حال، ناوهای فضایی به سادگی از کنار سیارات هدف خود گذشتند.
در طول سفر، هوش مصنوعی اطلس نرخ نسبتاً بالایی از جهشها را شناسایی کرد که منجر به قدرتهای ذهنی در زندانیان میشد و اطلاعات را به روث ارسال میکرد. ناوهای فضایی گمشده پس از سه دهه سفر بیهدف، تقریباً دویست سال پیش، به بخش کوپرولو رسیدند. مستعمره نشینان در جهانهای تارسونیس (Tarsonis)، موریا (Moria) و اوموجا (Umoja) ساکن شدند. مستعمره نشینان سیاره تارسونیس به هوش مصنوعی اطلس دسترسی داشتند که به لطف آن، به قدرتمندترین تمدن در بین سه تمدن تبدیل شدند و کنفدراسیون ترنها را تشکیل دادند.
بسیاری از مستعمره نشینان کنفدراسیون، با دولت خود در مورد مسائل اقتصادی و موارد دیگر به مخالفت پرداختند که این مخالفتها به شورشهای متعددی ختم شد، شورشهایی که عموماً به سرعت توسط نیروهای کنفدراسیون سرکوب میشدند. کنفدراسیون درگیر جنگ اقتصادی با ارتش مستعمره نشین سیاره موریا شد و مدام سنگهای معدنی استخراج شدهی آنها را به سرقت میبرد. این کشمکش در نهایت به جنگهای صنفی در سال 2485، ده سال قبل از جنگ بزرگ منجر شد. دو طرف تقریباً به مدت چهار سال تمام جنگیدند تا اینکه کنفدراسیون ادعای پیروزی کرد.
کنفدراسیون به بدرفتاری با مستعمرات خود ادامه داد که در نهایت مرفهترین آنها، سیاره کورهال چهارم (Korhal IV)، علیه کنفدراسیون شورش کرد. کنفدراسیون رهبر شورشیان، آنگوس منگسک (Angus Mengsk) را به قتل رساند. با این حال، این اقدام کنفدراسیون بزرگترین اشتباهی بود که مرتکب آن شده بودند، زیرا پسر نابغه او، آرکتوروس (Arcturus)، رهبری کوهال چهارم را بر عهده گرفت و به ستیز به آنها ادامه داد. منگسک جوان فوراً مجموعهای از بمبگذاریها و ترورها را آغاز کرد و وحشت به دل رهبران کنفدراسیون انداخت.
هنگامی که منگسک در حال بازدید از سیاره تحتالحمایه خود به نام اوموجان (Umojan) بود، کنفدراسیون با یک بمب هستهای عظیم، به کورهال چهارم حمله کرد و تمام انسانهای ساکن در آن را نابود کرد. منگسک که اکنون جنبش شورشیای تشکیل داده و آن را پسران کورهال (Sons of Korhal) نامیده بود، با نیروهای کمی که تحت فرمانش باقیمانده بود، به صورت چریکی به مبارزه با کنفدراسیون ادامه داد. او در اولین مأموریت خود علیه کنفدراسیون پس از حمله هستهای، به تأسیسات مخفی آنها حمله کرد و در آنجا مأمور شبحی به نام سارا کریگان (Sarah Kerrigan) را نجات داد و از آزمایشهای مخفی ترنها بر روی زنومورفهای تازه کشف شده آگاه شد.
مأموران شبح یا ارواح عوامل مخفی و رعبانگیز کنفدراسیون ترن هستند که توسط کنفدراسیون ایجاد شدهاند و در محدوده تحت کنترل ترنها آموزش میبینند و تحت نظارت آنها فعالیت میکنند. آنها به خاطر مهارتهای فوقالعاده خود در ترور، قدرتهای ذهنی و توانایی پنهان شدن به وسیله دستگاه پنهانسازی شخصی خود، شهرتی بیمانند دارند.
جنگ بزرگ
در اواسط قرن 25ام، فراذهن موجودات زیست مهندسی شده خود یعنی زرگها را، در آن بخش از کهکشان که ترنها حضور داشتند، فرود آورد. زرگها که در آن زمان توسط ترنها زنومورف خطاب میشدند، به چائو سارا رسیدند و شروع به حمله به این سیاره کردند. کنفدراسیون نیروهای گردان هوایی آلفا و جوخه تهاجم سِربِروس (Cerberus) را برای مهار و سرکوب دانش بیگانگان مهاجم ارسال کرد. کنفدراسیون قصد داشت علاوه بر دفع حمله زرگها، از آنها برای توسعه تسهیلات خود استفاده کند و از درز اطلاعاتی این موضوع به بیرون خودداری کند. در آن زمان، کنفدراسیون هنوز به وسعت خطرناکی زرگها پی نبرده بود.
ترنها کمی بعد با پروتوسها روبهرو شدند. فرمانده گردان هوایی آلفا، ادموند دوک (Edmund Duke)، در توصیف پروتوسها اینچنین گفت: “آقای لیبرتی (گزارشگر خبرگزاری کنفدراسیون ترنها)، اجازه دهید خیلی واضح عرض کنم. ما اولین ارتباط خود را با یک تمدن بیگانه دیگر برقرار کردیم و این ارتباط ما حاصلش با خاک یکسان شدن مستعمره چائو سارا بود. اونها از چائو سارا چیزی جز تلی از خاکستر باقی نگذاشتند، حتی به زمین زیر آن هم رحم نکردند و آن را سوزاندند.”
بر خلاف ترنها، پروتوسها از پتانسیل خطرناک زرگها آگاه بودند چرا که آنها حاصل پیوند و اصلاحات خدایان باستانی خود یعنی زلناگاها بودند. پروتوسها از شرایط چندان راضی نبودند و با ترس و احتیاط نظارهگر هجوم و ویرانی در حال انجام در چائو سارا بودند. همانطور که گفته شد، پروتوسها برای دفع تهاجم زرگها و جلوگیری از گسترش ویروسی به نام زرگ، سیاره چائو سارا را از هستی نابود کرد. با این حال، این اقدام پروتوسها دیگر کافی نبود، زیرا زرگها به دیگر دنیاهای ترنها نیز نفوذ کرده بودند.
کنفدراسیون در حالتی وحشتزده، ناوگانی را در مسیر پروتوسها نهاد تا از مستعمره مار سارا محافظت کند و اجازه ندهد که سیاره دیگری را هم با خاک یکسان کنند. در آن مقطع، کنفدراسیون با دو نژاد بیگانه وارد جنگی چندوجهی شده بود. در یک چشم به هم زدن، ترنها با دو گونه به ظاهر متخاصم ارتباط برقرار کرده بودند، ارتباطی که به آغاز جنگ بزرگ ختم شد.
شورش فریاد: نبرد برای مار سارا
زرگ علیرغم پودر شدن سیاره چائو سارا به واسطه آتش سوزان پروتوسها، موفق شد به سایر سیارات همسایه چائو سارا نفوذ پیدا کند و هجوم آورد. مجری عالی مار سارا مسئول حفاظت از مستعمره نشینان محلی بود، اما ارتش کنفدراسیون به رهبری ادموند دوک، مشابه با رویکردی که در چائو سارا در پیش گرفت، بیشتر به مهار و تحت کنترل درآوردن دانش زرگها علاقهمند بود تا محافظت از مستعمره نشینان و تأمین امنیت خانههای آنان.
مارشال جیم راینور (Jim Raynor) و سربازانش پس از سرپیچی از دستورات و اتخاذ موضعی خصمانه علیه موجودات زرگ، توسط دوک دستگیر شدند. در جریان شورش، راینور و افرادش توسط پسران کورهال که یک گروه ضد کنفدراسیون به رهبری آرکتوروس منگسک بودند، آزاد شدند. خشم مستعمره نشینان از کنفدراسیون و اعمال آنها، همچون خاکستر زیر آتش بود که تنها به جرقهای نیاز داشت. همانطور که قابل حدس است، پسران کورهال همان جرقه بودند و مستعمره نشینان بدون اینکه نیازی به دلیل بیشتر داشته باشند، به شورشیان ملحق شدند.
با سقوط مار سارا توسط زرگ و فرار کنفدراسیون، شورشیان موفق شدند به اطلاعاتی دست پیدا کنند که نشان میداد کنفدراسیون از قصد به وسیله دستگاههای مخفی ساطع کننده پیاسآی (PSI)، زرگ را به داخل مستعمرات ناسپاس جذب میکرده است. طولی نکشید که مار سارا نیز به دست سیل موجودات زرگ سقوط کرد و شورشیان به ناچار سیاره را ترک کردند و به آنتیگا پرایم (Antiga Prime) رفتند. سیزده ساعت پس از تخلیه مار سارا توسط شورشیان، تاسادار به مدار سیاره رسید و گروهی را برای بررسی سیاره فرستاد. هنگامی که او متقاعد شد که دیگر امیدی به خروج مستعمره نشینانِ باقیمانده نیست، گروه کوچک ارسالی را خارج و سپس سیاره را با خاک یکسان کرد.
شورشیان امیدوار بودند که با رفتن به آنتیگا پرایم، از حمایت بیشتری علیه کنفدراسیون بهرهمند شوند و نیروهای بیشتری برای این شورش آشکار جذب کنند. سارا کریگان، مأمور شبح سابق، در آنتیگا پرایم مستقر بود و به عنوان تِلهپات فعالیت میکرد. کریگان در آنجا با راینور دوست شد و آنها عاشق و دلباخته یکدیگر شدند. همچنین منگسک در آنتیگا پرایم، ادموند دوک را متقاعد کرد تا به جبهه او بپیوندد. آنتیگا پرایم پیش از ضد حمله کنفدراسیون ترنها، مستعمرهای آزاد بود. پس از ضد حمله، پسران کورهال از دستگاههای ساطع کننده پیاسآی استفاده کردند تا موجودات خونخوار زرگ را در محوطه تحت محاصره نیروهای کنفدراسیون آزاد کنند.
هدف از این اقدام، به دست آوردن فرصتی برای شورشیان بود تا بتوانند فرار کنند. پس از فرار شورشیان، پروتوسها که در تعقیب زرگها بودند، به آنتیگا پرایم رسیدند و آنجا را هم مشابه با دو سیاره پیشین، با خاک یکسان کردند.
مسیر به سمت سیاره تارسونیس (Tarsonis) بیخطر بود. پسران کورهال در حالی که کنفدراسیون برای مقابله با تهدید بیامان بیگانگان خودش را آماده میکرد، به پایتخت حمله کردند. با این حال، منگسک به خوبی میدانست که با نیروهای اندکی که در اختیار دارد، نمیتواند به تنهایی کنفدراسیون ترنها را شکست دهد. ازاینرو، علیرغم مخالفت زیردستانش، دستور استفاده دوباره از دستگاههای ساطع کننده پیاسآی (PSI) را صادر کرد. زرگها باری دیگر دفاع کنفدراسیون را در هم شکستند و به ویران کردن شهرها پرداختند.
منگسک کریگان را فرستاد تا از سیل زرگها در برابر پروتوسهای تعقیبکننده دفاع کند تا زرگها کار خود را کامل کنند. کریگان با موفقیت جلوی پروتوسها را گرفت، اما مورد هجوم گسترده زرگها قرار گرفت. علیرغم خواهش کریگان برای خارج کردن او، منگسک او را رها کرد. این خیانت باعث شد که راینور به همراه افرادش، منگسک را ترک کند و گروهی تحت عنوان مهاجمان راینور (Raynor’s Raiders) را تشکیل دهد.
>> سارا: کریگان صحبت میکنه.
>> سارا: ما پروتوسها رو خنثی کردیم، اما موجی از زرگها در حال پیشروی به سمت این موقعیت هستند.
>> سارا: به تخلیه فوری نیاز داریم.
>> آرکتوروس: دستور رو نادیده بگیر. ما از اینجا میریم.
>> راینور: چی؟! تو نمیتونی همینطوری ولش کنی بری!
>> آرکتوروس: همه کشتیها، برای دور شدن از تارسونیس آماده بشید، با علامت من از اینجا میریم.
>> سارا: آه، پسرا؟ پس اون تخلیه چی شد؟
>> راینور: لعنت بهت آرکتوروس. این کار رو نکن!
>> آرکتوروس: دیگه انجام شده.
>> آرکتوروس: سکاندار، به ناوگان سیگنال رو بده و ما رو از مدار خارج کن. حالا!
>> سارا: فرمانده؟ جیم؟ اون بالا چه خبره؟
با ویران شدن تارسونیس، قدرت کنفدراسیون درهمشکسته شد. پسران کورهال قدرت خود را به قلمرو ترنها منتقل کردند و یک هژمونی جدید مبتنی بر خود با منگسک به عنوان امپراتور آن، تأسیس کردند. راینور که طعم تلخ خیانت را به بدترین شکل ممکن چشیده بود، فهمید که فریبخورده است و به آرمانهایی که برای آن میجنگیده، خیانت شده است.
فراذهن و سقوط آیور
گونه زرگ دومین خلق کامل زلناگاهای بایستانی بود که به آنها خلوص ذات عطا شده بود. زرگ بیوقفه گونههای تازه را از سیارات مختلف در خرد جمعی خود جذب میکرد. کنترل و احساسات جمعی موجودات همه توسط فراذهن انجام میشد. زرگها از دنیای مرکزی کهکشانی خود توسط دانشی که به سختی از زلناگاها به دست آورده بودند، به بخش دوردست کوپرولو سفر کردند. پروتوسها اولین آفرینش زلناگاها بودند و فراذهن آرزو داشت که پروتوسها را به نحوی جذب خود کند چرا که باور داشت پروتوسها، گونه زرگ را تکمیل میکنند.
در آن زمان، مختصات مکانی آیور برای فراذهن ناشناخته باقیمانده بود. علاوه بر این، زرگ به دنبال راهی برای مقابله با قدرت ذهنی عظیم پروتوسها بود که به نظر در طول تهاجم خود به ترنها، به راه حلی دست یافته بود. انسانها گونهای بزرگ و خردمند بودند، گونهای که پتانسیل بالایی در دستیابی به قدرتهای ذهنی داشتند و دستنخورده بودند.
زرگ سارا کریگان را در تارسونیس به قتل نرساند، بلکه اسیر کرد و شروع به تبدیل آن به موجودی پیوندی کرد که نیمی از آن ترن و نیمی دیگر زرگ است. فراذهن برای نظارت و محافظت از کریگان در دوران تکوین خود، یک سِرِبرات (Cerebrate) جدید ایجاد کرد. سربراتها توسط فراذهن برای ایجاد فرماندهان جدید در میان زرگها ایجاد میشود.
کریگان دورگه در کشف اسرار مهم در خصوص نحوه جذب پروتوسها توسط فراذهن، بسیار مؤثر بود. زرگ از تارسونیس به سمت سیاره چار (Char) عقبنشینی کرد. نیروهای فراذهن در چار، حملات ترنها و پروتوسهایی که توسط امواج ذهنی کریگان دورگه فریبخورده بودند را دفع کرد. نیروهای تحت فرمان مجری پروتوسها، تاسادار، اسقف اعظم (Prelate) دارک تمپلارها، زراتول (Zeratul) و مهاجمان راینور در چار سرگًَردان شدند. در نهایت، آنها برای خاتمه دادن به این سرگَردانی، اتحاد سهجانبهای برای زنده ماندن تشکیل دادند، اتحادی که علیرغم پیروزی بزرگی که به همراه داشت، منجر به آشکار شدن موقعیت سیاره آیور برای فراذهن شد.
سربراتها به صورت تحت لفظی توسط فراذهن پس از مرگ دوباره زنده میشوند. به همین دلیل، وقتی که زراتول موفق شد به طور همیشگی یکی از سربراتهای وفادار زرگ، زاس (Zasz) را بکشد، برای تمامی زرگها یک شوک بزرگ بود. تنها یک دارک تمپلار انرژی موردنیاز برای به سرانجام رساندن چنین کار بزرگی را در اختیار داشت. با این حال، زمانی که زراتول زاس را کشت، ذهن پروتوسی زراتول برای مدت کوتاهی توسط ذهن فراذهن لمس شد و به هر دو اجازه داد تا ذهن یکدیگر را بخوانند. به دنبال این اتفاق، فراذهن به سادگی موفق شد مکان آیور را از ذهن زراتول استخراج کند.
طولی نکشید که آیور تحت هجوم زرگ قرار گرفت و زرگها به سرعت خود را در سطح سیاره مستقر کردند. کمی بعد از آن، فراذهن از چار به آیور نقلمکان کرد. تاسادار تحت فرمان مجمع بود و با توجه به اختلاف بین دارک تمپلارها و مجمع، اتحاد بین تاسادار و زراتول ممکن است سؤالبرانگیز باشد، اما به دلایل واضحی، تصمیمی بود که انتظار میرفت تاسادار در نهایت اخذ کند. تاسادار پس از سقوط تارسونیس، احضاریه مجمع را رد کرد و بدون اطلاع دادن به مافوقهای خود، به سیاره چار سفر کرد و در آنجا ناپدید شد.
تاسادار در چار با زراتول و دار و دستهی راینور مواجه و متحد شد. تاسادار از زراتول راه و روش دارک تمپلارها را آموخت، کاری که توسط مجمع برای پروتوسهای آیور ممنوع اعلام شده بود. زمانی که زرگ به آیور حمله کرد، تاسادار همچنان خارج از دسترس مجمع بود. به همین دلیل، مجمع تصمیم گرفت تا آرتانیس (Artanis) را به عنوان مجری قبیله معبد برگزیند.
تاسادار در نهایت موفق شد با آیور تماس برقرار کند و فعالیتهای اخیر خود را به آنها گزارش دهد. مجری سابق به همکاری خود با دارک تمپلارها اعتراف کرد و این گفتهی او خشم را در مجمع محافظهکار آیور برانگیخت. مجمع جهت مجازات تاسادار، به آرتانیس دستور داد تا ناوگان را بسیج کند و تاسادار را در چار دستگیر کند. این اقدام مجمع نیروها را به دو قسمت تقسیم کرد، قسمتی که با از دست رفتن آن، مدافعان سیاره را بیدفاع گذاشت. بر خلاف خوشخیالی مجمع، تاسادار به خوبی میدانست که زرگ برنده این جنگ است.
همچنین تاسادار از اینکه یک ناوگان کامل از آیور که مورد هجوم زرگها قرار گرفته است، تنها برای دستگیری او به چار فرستاده شده است، او را ناامید کرده بود، ناامید از اینکه آنها تنها به دلیل یک مسئله ایدئولوژیکی، آیور را به طور جدیای به خطر انداخته بودند. تاسادار مایل بود تا به آیور بازگردد و با قضاوت مجمع روبهرو شود، اما نه بدون پیدا کردن مکان دارک تمپلارها، زیرا او باور داشت که تنها راه شکست زرگها، دارک تمپلارها هستند. آرتانیس با او موافقت کرد و در نهایت ناوگان مجری به همراه تاسادار و متحدانش، دارک تمپلارها و افراد راینور، به آیور بازگشتند.
ویدیو فداکاری تاسادار و نابود کردن فراذهن
جنگ با زرگ تحت رهبری نادرست مجمع رو به وخامت رفته بود. تاسادار در تلاش خود برای حذف مجمع از قدرت، باعث به راه انداختن جنگ داخلی در آیور شد، اما طولی نکشید که جنگ داخلی خاتمه یافت چرا که تاسادار تسلیم شد، زیرا او نمیخواست شاهد مبارزه پروتوسها با یکدیگر باشد. او توسط دارک تمپلارها از اعدام نجات یافت. تاسادار کمی بعد از آزادی، متحدان خودش را به مبارزه با فراذهن فرستاد. حمله در ابتدا توسط دفاع قدرتمند زرگها شکست خورد، اما پس از آسیب شدیدی که به فراذهن وارد شد، دفاع زرگها رو به ضعیف شدن رفت.
فراذهن که درمانده شده بود، سعی کرد درگاه وارپی (Warp) باز کند تا از طریق آن آیور را ترک کند. تاسادار برای جلوگیری از فرار فراذهن، انرژی ذهنی دارک تمپلارها و تمپلارهای آیور را با یکدیگر ترکیب و از طریق کشتی خود آن را هدایت کرد. او در اقدامی قاطعانه، کشتی غولپیکرش را به فراذهن کوباند و به جنگ پایان داد. به دنبال این اقدام، فراذهن و تاسادار از بین رفتند.
مقدمهای بر جنگ همزادگان (Brood War)
در پایان جنگ بزرگ، قهرمان پروتوسها تاسادار، خود را قربانی کرد تا فراذهن را یکبار برای همیشه با استفاده قدرت انفجار نیروی دارک تمپلارها، نابود کند. با مرگ فراذهن و چندین سِرِبرات، زرگهای افسار گسیخته و بیرهبر در سراسر آیور، جهان مرکزی پروتوسها، پراکنده شدند و هر چیزی را که در مسیرشان بود سلاخی کردند. در نهایت، مجمع که رهبری پروتوسها را بر عهده داشت نابود و 70 درصد از جمعیت پروتوسها نیز ریشهکن شد. تعدادی از افراد برجسته پروتوسها از جمله آلداریس (Aldaris)، فنیکس (Fenix) و زراتول به همراه متحد زمینیشان جیم راینور، جان سالم به در بردند و به محافظت از بازماندگان پروتوس پرداختند.
امپراتور و فرمانروایی آن
آرکتوروس منگسک پس از موفقیت در سرنگونی کنفدراسیون فاسد ترنها، فرمانروایی ترنها را تاسیس کرد و خودش را به عنوان امپراتور تاج گذاری کرد. سایر جناحهای ترنها به سرعت به امپراتوری منگسک ملحق شدند، به این امید که او از آنها در برابر تهدید بیگانگان محافظت میکند. در حالی که زرگها و پروتوسها در آیور همچنان سخت مشغول نبرد بودند، منگسک اقداماتی را برای تحکیم قدرت انجام داد. با کمک ژنرال ادموند دوک، امپراتور منگسک اکثر نیروهای سابق کنفدراسیون ترنها را در صفوف خود جذب کرد. منگسک که سرانجام به قدرت برتر ترنها در این بخش از کهکشان تبدیل شده بود، متعجب شد که چه اتفاقی برای ستوان سابقش، سارا کریگان افتاده است.
اهداف ترمینال
اتحادیه قدرتهای متحد که در زمین مستقر است، از زمان تبعید ساکنان زندانی خود تحت پروژهای به بخش کوپرولو، آنها را تماشا میکرده و هر حرکات آنها را ضبط میکرده است. اتحادیه قدرتهای متحد، هیچ دلیلی برای مداخله در بخش کوپرولو نمیدید، تا اینکه در یکی از روزها، از وجود پروتوسها و زرگ آگاه شدند. پیش از آن، اتحادیه قدرتهای متحد هرگز با هیچگونه نژاد بیگانهای تماسی برقرار نکرده بود و وحتشی در میان ساکنان اتحادیه قدرتهای متحد از بیم حمله بیگانگان به زمین پخش شد. این ترس به قدری بزرگ بود که حتی کشورهای زمینیای که تحت فرمان اتحادیه قدرتهای متحد نبودند نیز به دامان اتحادیه پناه بردند.
به دنبال این اتفاقات، اتحادیه قدرتهای متحد نام خود را به اداره متحد زمین (United Earth Directorate) تغییر داد و موضعی ستیزهجویانه نسبت به بیگانگان اتخاذ کرد. پس از چند ماه نظارت بر پروتوسها و زرگها، اداره متحد زمین معتقد بود که دیگر نقاط قوت و ضعف آنها را تشخیص داده و وقت عمل فرا رسیده است. اداره متحد زمین یک نیروی اعزارمی جمعآوری کرد که هدف آن فتح کل بخش کوپرولو بود. این نیروی اعزامی توسط دریادار جرارد دوگال (Gerard DuGalle) و دوستش، نایب دریادار الکسی استوکوف (Alexei Stukov) رهبری میشد. به آنها دستور داده شد تا کنترل زرگ را در دست بگیرند و از آنها برای رام کردن فعالیتهای پروتوسها در بخش کوپرولو استفاده کنند.
جنگ همزادگان
جنگ همزداگان نام خود را از یک جنگ داخلی سرنوشت ساز در میان زرگها میگیرد. پس از نابودی فراذهن و بسیاری از سِرِبراتهای آن، گونههای مختلف زرگ که بیهدف و بیرهبر پراکنده شده بودند، به یک جناح خائن تحت رهبری دست راست فراذهن، داگوث (Daggoth) که از بهترین سِرِبراتهای او نیز بود، ملحق شدند. سارا کریگان دورگه که اکنون به ملکه تیغهها (Queen of Blades) شهرت یافته بود، کنترل باقی زرگها را به دست کرد و بر سر کنترل تمامی زرگها به رقابت با داگوث پرداخت. پروتوسها و ترنها نیز به داخل این جنگ داخلی زرگها کشیده شدند.
StarCraft_Brood_War_Intro_-00uQzXyujI_243
ویدیو بالا، صحنه آغازین دیالسی جنگ همزادگان برای بازی استارکرافت 1 است. بازی تعداد از سربازان ترن را نشان میدهد که در خاکریزها مشغول جنگ با زرگ هستند. یک رزمناو جنگی که در بالای سر آنها ظاهر میشود، به عنوان یک پشتیبانی هوایی تلقی میشود و سربازان گمان میبرند که کشتی آمده است تا نیروهای زرگ را بمباران کند. در رزمناو، دو زمینی مشغول صحبت هستند، مرد طاس دریادار جرارد دوگال است و مرد کمی جوانتر که سیگار میکشد، نایب دریادار الکسی استوکوف است.
دوگال از استوکوف درخواست کرد که به تماشای کشتار ترنها توسط زرگ بپردازد، اما استوکوف گفت که قبلا ویدیوهای مرتبط به آنها را دیده است. دوگال اصرار کرد تا او با چشمان خود نبرد را تماشا کند تا به درستی قدرت زرگها را درک کند. هنگامی که زرگها شروع به غلبه بر مستعمره کردند، یکی از خدمههای رزمناو از آنها پرسید که آیا باید برای نجات ترنهای باقیمانده مداخه کنند یا خیر. دوگال هرگونه مداخله را نپذیرفت و به خدمه رزمناو دستور داد تا منطقه را ترک کند.
بد نیست بدانید که در قسمتی که سرباز میپرسد: “کی اینجا مسئوله؟” و جوابی نمیآید، ادای احترامی به فیلم شاهکار Apocalypse Now بوده است. این سکانس را برای شما در زیر قرار دادهام:
APOCALYPSE_NOW_Clip_Do_Lung_Bridge_1979_Martin_Sheen_zY67STbQHss
جنگ همزادگان