مقاله

بیوگرافی Kane: یک داستان از Command & Conquer

قسمت چهارم و پایانی

بازی‌های Command & Conquer یکی از سری‌های خاطره‌انگیز است که اولین بار در سال 1995 توسط استودیو Westwood ساخته و توسط Electronic Arts منتشر شد. این بازی شاید برای نسل جدید چندان خاطره‌انگیز نباشد، اما بازیکنان قدیمی خاطرات بسیاری با این سری به خصوص نسخه‌های اول آن دارند و می‌توان با اطمینان گفت که بسیاری با این سری بزرگ شده‌اند. با این حال، شاید کمتر کسی مراحل داستانی این بازی را تجربه کرده باشد و حتی اگر هم تجربه کرده باشد، می‌توانم حدس بزنم که اصلا به داستان توجه‌ای نکرده و جزو آن دسته از دوستانی بوده که کات سین‌های بازی را رد می‌کرده و مستقیم سراغ اصل مطلب میرفته است، اما بهتر است بدانید که این بازی یک داستان خطی و دنباله‌دار دارد که با کِین (Kane) شروع می‌شود و با کین پایان می‌یابد.

تمام داستان و کات سین‌های استفاده شده در این مقاله در سری‌ بازی‌های Command & Conquer وجود دارد. اگر خودتان قصد تجربه داستان بازی را دارید، باید به ترتیب زیر عمل کنید و این مقاله هم به همین ترتیب دنبال شده است:

 (قسمت اول) Command & Conquer Red Alert 1
 (قسمت اول) Command & Conquer
 (قسمت دوم) Command & Conquer Tubrium Sun
 (قسمت دوم) Command & Conquer Tubrium Sun – Firestorm
 ( قسمت سوم) Command & Conquer 3: Tiberium Wars
 ( قسمت سوم) Command & Conquer 3: Kane’s Wrath
(قسمت چهارمCommand & Conquer 4: Tiberian Twilight


کسی که گذشته را کنترل می‌کند، آینده را فرمان می‌دهد. کسی که آینده را فرمان می‌دهد، گذشته را تسخیر می‌کند.
– Kane

قابیل هابیل را به مرگ می‌کشاند (توسط ژاک تیسوت، قرن هجدهم)

هزاران سال پیش، دو برادر بودند، کِین (قابیل) کشاورز و هابیل (Abel) چوپان. قابیل به برادرش هابیل حسادت می‌ورزد و برادرش را می‌کشد، خداوند به عنوان مجازات قابیل را نفرین می‌کند و امر می کند که زمینی که قابیل بر روی آن کار کرده است، روزیش را فراهم کند و نشانه‌ای بر وی گذاشت که نه خودش و نه هیچ‌کس نتواند به زندگی‌اش پایان دهد. قابیل از پیشگاه خداوند بیرون رفت و در سرزمین ناد (Nod) اقامت گزید.

نشانی که خداوند قابیل (Kane) را با آن مشخص کرد (توسط فرانسوا-نیکلاس چیفلارت، قرن نوزدهم)

بر اساس کتاب مقدس، قابیل با گذشت سال‌ها پیر و فرسوده نشد. این علامت که بخشی از وجود او شده بود، باعث به وجود آمدن مردی فناناپذیر شده بود. در قرن‌های بعد، کین یک سازمان مخفی به نام اخوان ناد (Brotherhood of Nod) تاسیس کرد. هدف و اعتقاداتش در این مرحله از زندگی چندان مشخص نبود، اما این احتمال وجود داشت که کین در همان زمان نیز از وجود تایبریوم (Tiberium) و مزیت‌های بسیار آن اطلاع داشته باشد. در برهه‌ای از تاریخ، کین و نژاد بیگانه اسکرین (Scrin) با هم برخوردی داشتند و بعد از آن مسیر آن‌ها جدا از یکدیگر شد:

THE SUPERVISOR: این موجود (Kain) از قبل در پایگاه داده وجود دارد, اطلاعات ژنتیکی آن ناشناخته است. (ملاقات نامعلوم Kane و Scrin)

قابیل (Kane) سرگردان روی زمین (توسط فرناند کورمون، قرن نوزدهم)

این دیدار به هر شکلی که بود، می‌توانسته آغازی بر پیشگویی‌های کین در مورد تایبریوم بوده باشد. آیا کین باور داشت که آن‌ها (Scrin) او را هدایت می‌کنند؟ به یک سیاره دیگر؟ یک جهان دیگر؟ یا یک حالت دیگر از وجودیت؟ ما هیچوقت نخواهیم فهمید. کین شاید آن موقع فکر می‌کرد که می‌تواند از تایبریوم و اسکرین به عنوان راهی برای فرار از جاودانگی‌اش استفاده کند، به هر طریقی که شده، اما با این وجود، باز هم باید گفت که هیچکس هرگز نخواهد فهمید که کین به چه فکر می‌کرد و اهدافش چه بود، شاید اصلا تمام اعمالش فقط برای رسیدن به قدرت بوده باشد.

پس از آن ملاقات، کین کاری را آغاز کرد که به این زودی‌ها تمام نمی‌شد. او در آن زمان در سایه‌ها مخفی بود و در نقش‌های مختلف زندگی می‌کرد. او با استفاده از جاودانگی‌، دانش اٌخروی یا شاید فقط با استفاده از از کاریزمایش، اعضای اخوان نود را جلب و به خود وفادار کرد. کین در این گروه مخفی به عنوان یک پیامبر بشارت داده شده بود، کین ذائقه قدرت داشت و اخوان به او اجازه دادند تا به آن برسد. کین خیلی خوب می‌دانست که بالاخره روزی می‌رسد که باید از سایه‌ها خارج شود، بر همین اساس، او آن روز را روز معراج می‌خواند.

در طول سال‌ها، عوامل ناد با ظرافت مسیر تاریخ را به نفع خود شکل دادند که جسورترین نمونه شناخته شده از این تغییر شکل‌ها، فروپاشی کامل اتحاد جماهیر شوروی بود. به دنبال جنگ جهانی دوم. کین در طول جنگ، در نقش مشاور شخصی استالین ظاهر شد. استالین به یکدنده بودن و احساسات ناپایدار شناخته می‌شد و زیر دستان خود را از روی هوی و هوس از بین می‌برد، اما وقتی کین در گوشش زمزمه می‌کرد، استالین توقف می‌کرد و به هر کلمه او گوش می‌کرد، گفته‌های او را هرگز زیر سوال نمی‌برد و هرگز با او به بحث و جدا نمی‌پرداخت.

سکانس پایانی C&C Red Alert 1 که به معراج و ظهور Kain توسط Nadia اشاره شده است (از اعضای اخواد ناد که در نهایت توسط Kain کشته می‌شود)

در اواخر قرن بیستم، ناد خود را برای معراجی که پیش‌بینی شده شود، آماده می‌کرد. آن‌ها در چندین پست فرماندهی در سراسر دنیا مشغول بودند. مرکز این پست‌های فرماندهی، معبد ناد سارایوو (Sarajevo) بود. از زمان اعلام حضور جهانی و پرده برداشتن از وجود خود در دهه 1990 میلادی، اخوان علناً خودش را به عنوان حزبی با ایدئولوژی ضد غربی، با طرح‌هایی برای متحد کردن ملل جهان سوم زیر پرچم خود معرفی می‌کرد، این البته، چیزی بود که ناد به دنیا می‌گفت تا باورش کنند.

معبد سارایوو که اقامتگاه Kane و مرکز اصلی دیگر مراکز فرمانده ای Nod بود.

در سال 1995، یک شهاب سنگ حامل تایبریوم در ایتالیا سقوط کرد و از آنجا کریستال در سراسر جهان پخش شد. رشد تایبریوم به سرعت رو به افزایش بود و این موضوع باعث آب و هوای گرم‌تر در سطح زمین شده بود. این اتفاق، باعث ایجاد روابط دیپلماتیک میان ناد و ملت‌های استوایی شده بود. اخوان به آن‌ها در تأمین منابع بسیار کمک می‌کردند و این باعث وابستگی ملل‌های استوایی به اخوان ناد شده بود. برنامه‌ها طوری پیش می‌رفت که انگار همه چیز از پیش برنامه‌ریزی شده بود، ظهور تایبریوم، باعث گسترده شدن ریشه اخوان ناد در جهان شد. اگر این کریستان بیگانه برای ملل‌های دیگر یک بدبختی غیرقابل پیش‌بینی بود، برای کین و اخوان، یک فرصت و یک پیشرفت بود، درست همان‌طور که کین می‌گوید:

آنها یک ناهنجاری علمی، یک چیز عجیب می‌بینند.
من آینده را می‌بینم.
زمانی که آن‌ها در جهل سرسختانه خود هستند، من ادامه می‌دهم (برداشت خودم از این جمله هست)

اخوان ناد در این مرحله، بدون شک برای سلطه بر جهان می‌جنگید، اما لزوماً بحث سلطه عادی مطرح نبود. کنترل سیاره زمین به معنای کنترل تمام تایبریوم روی آن بود و این همان چیزی بود که کین می‌خواست که به آن برسد.

>> SETH: من سِف هستم.
>> SETH: فقط، سِف.
>> SETH: از خدا، به کین، به سف.
>> SETH: من دست راست او (Kain) هستم.
>> SETH: و من ماموریتی برای شما دارم.

کین احمق نبود، اما در انتخاب دوستان معتمد چندان آدم موفقی نبود. سف نام خود را از پسر سوم آدم و حوا گرفت، او در طول اولین جنگ‌های تایبریوم، جانشین کین در امور فرماندهی بود و بر دیگر فرماندهان جنگی ناد نظارت می‌کرد. در این بخش از داستان، جایی هست که شما در قالب یک فرمانده جوان نوظهور وارد داستان می‌شوید که سف به عنوان فرمانده ارشد بر شما نظارت و دستورات را ابلاغ می‌کند.

سف یک مرد بلندپرواز و حسود بود و او ظهور یک فرمانده جوان که موفقیت‌هایش چشم کین را گرفته است را یک تهدید شخصی تلقی کرده بود. کین از این فرمانده جوان برای ماموریت‌های ویژه و مهم به فرمان مستقیم خودش استفاده می‌کرد، سف متوجه این موضوع شده بود و از اینکه این فرمانده جوان در حال قدرت گرفتن بود، احساس ترس می‌کرد. بر همین اساس، سف تصمیم گرفت که با یک ماموریت خطرناک و غیرممکن، آن فرمانده جوان که شما باشید را برای همیشه از بین ببرد…

>> SETH: کین نسبت به حمله به آمریکا محتاطانه عمل می‌کند،
>> SETH: اما من احساس می کنم زمان آن فرا رسیده است
>> SETH: و اینکه شما کسی هستید که این کار را انجام می‌دهد.
>> SETH: این پنتاگون است.
>> SETH: حمله کامل از جلو با قوی‌ترین نیروها
>> SETH: باید عملکرد مرکز عملیاتی نظامی آنان را تا پاسخ مناسب گیج کند
>> KANE: بله…
>> KANE: قدرت با سرعتی بیشتر از آنچه که دیگران فکر می‌کنند جابجا می‌شود
>> KANE: من کین هستم.

علی رغم برتری‌های زودهنگام اخوان ناد و برتری در تحقیقات تایبریوم، اخوان قادر به متوقف کردن پیشروی تانک‌های قدرتمند جاگرنات (Juggernaut) نبود. این تانک‌ها از ایده‌های فوق‌العاده‌ی اتحادیه جهانی Global Defense Initiative (GDI) بود که باعث متوقف کردن اخوان ناد شد. جنگ اول تایبریوم پس از جمله همه‌جانبه جی‌دی‌آی رسما به پایان خودش رسیده بود، زیرا جی‌دی‌آی اقدام به شلیک آی‌آن‌کَنِن (Ion Cannon) بر معبد سارایوو ناد کرد.

انفجار شاید باعث مرگ کین نشده باشد، اما او قطعا آسیب جدی‌ای دیده بود. جی‌دی‌آی او را در رسانه‌های خود مرده اعلام کرد، اما در واقعیت، هرگز موفق به بازیابی جسدی از کین نشدند. کین آسیب جدی دیده بود و به طور کامل از اخوان رو به زوال به مدت 30 سال و بیشتر دور شده بود. کسی از مخفیگاه دقیق او با خبر نبود، اما او به احتمال زیاد در درون هرم ناد در قاهره مصر که صندلی جدید قدرت او تلقی می‌شد، مخفی شده بود.

هرم ناد در قاهره

اخوان ناد چیزی نبود که با یک جنگ و حتی با نابودی کین به کل نابود شود، آن‌ها در جهان ریشه دوانده بودند و جناح‌های بسیاری در دنیا همچنان به ناد و اهدافش وفادار بودند، اما در میان تمامی جناح‌های باقی مانده، بزرگ‌ترین آن‌ها در خاورمیانه و تحت کنترل شخصی به نام ژنرال حسن قرار داشت، یک رهبر دست‌نشانده و ضعیف که موقعیتش توسط جی‌دی‌آی حفظ شده و مطیع اوامر آن‌ها بود.

ژنرال حسن

به ژنرال حسن اجازه داده شده بود که به رهبری شکننده و ضعیف خود ادامه دهد، به این شرط که هر کاری که انجام می‌دهد یا هر اتفاقی که می‌افتد را مستقیما به سلیمان (ژنرال عالی رتبه جی‌دی‌آی) گزارش دهد. یکی دیگر از کارهایی که از او خواسته شده بود، این بود که در صورتی که از او خواسته شد، دست به ترور افراد خاص بزند.

>> حسن: مشکلی پیش اومده.
>> سلیمان: فقط به من بگو که اسلاویک مرده.
>> حسن: فرار کرد.
>> سلیمان: انتظار داری که من اینو باور کنم؟
>> حسن: اینکه اون (اسلاویک) رو به عنوان یکی از جاسوس‌هاتون جا بزنید یک اشتباه بزرگ بود
>> حسن: او بیشتر از آنچه که فکر می کردیم پشتیبان داره!
>> سلیمان: پس…
>> سلیمان: قبل از آشکار شدن حقیقت براش پاپوش بدوز و به زندگیش پایان بده
>> سلیمان: و حسن…
>> سلیمان: اگر او قدرت بیشتری کسب کنه،
>> سلیمان: تو برای ما بی‌فایده خواهی شد،
>> سلیمان: و چیزهای بی‌فایده همیشه راهی برای ناپدید کردنشون پیدا می‌شه..

با این توافق بود که بقایای ناد درست زیر پاشنه جی‌دی‌آی خفظ شد، در همین زمان هم بود که گروهی به نام فراموش شدگان ظهور کردند و به محبوبیت جهانی رسیدند. فراموش شدگان آن دسته از کسانی بودند که توسط تایبریوم کشته نشده بودند (تایبریوم یک ماده سمی برای انسان است و در صورت تماس مستقیم می‌تواند باعث مرگ شود) و بلکه توسط آن جهش پیدا کرده بودند. در واقع، فراموش شدگان به عنوان قبایل تایبریوم شناخته می‌شدند که در میان آن زندگی می‌کردند، بدون آنکه بمیرند. رهبر آن‌ها فردی به نام تراتوس است، کسی که از تاکیتوس (Tacitus) و تمام اسنادی که اسکرین در مورد آن و تایبریوم می‌داند، محافظت می‌کند. تراتوس قادر به ترجمه آن اطلاعات بود و به اجبار کین، در نهایت تمام آن اطلاعات را در اختیار او گذاشت.

اما تاکیتوس چیست؟ تاکیتوس ماتریس داده‌های بیگانگان باستان است که ریشه وجودیت آن ناشناخته است و هزاران سال است که در زمین وجود دارد. بخش کوچکی از آن در گذشته، در معبد باستانی تاکیتوس در بولیوی نگهداری می‌شد. تاکیتوس اطلاعات مربوط به تایبریوم و نژاد اسکرین را در خود نگه می‌دارد. تاکیتوس به قدری ریشه ناشناخته‌ای دارد که به نظر نمی‌رسد از ساخته‌های اسکرین باشد.

بر اساس آخرین پروژه‌ بلک‌هَند (Black Hand) و پیشرفت های زودهنگام در آن، پروژه ری‌جنسیس (ReGenesis) به مراحل پایانی خودش نزدیک می‌شد و حرکت بعدی کین تنها عمل به پیش‌گویی‌ها در خصوص ظهور دوباره‌اش بود. ری‌جنسیس یک پروژه‌ای بود که هدف آن ایجاد نسل بعدی انسان‌ها بود، تزریق مستقیم تایبریوم به جریان خون باعث یک جهش کنترل شده در انسان می‌شد که همین امر تحمیل مرحله بعدی تکامل به انسان بود، یک موجود قوی‌تر که قادر بود در دنیایی مملو از تایبریوم، رشد پیدا کند.

بلک‌هند تقریباً به اندازه خود اخوان ناد قدیمی است. دست سیاه‌ها حافظان و تبلیغ‌کنندگان راه کین بودند. در طول جنگ اول تایبریوم. آن‌ها بر آزمایش‌های انسانی تایبریوم (پروژه ReGenesis) نظارت می‌کردند و تماما مشغول همان پروژه بودند. در سال 2030، ژنرال حسن توسط وفادارترین پیرو کین، آنتون اسلاویک، برکنار شد. این حرکت شروعی بر متحد شدن دوباره اخوان ناد تحت رهبری کین بود، کینی که ظاهرا از مرگ بدون اینکه خراشی برداشته باشد، برگشته بود…

>> اسلاویک: برادران!
>> اسلاویک: ما دوباره متحد و کامل شده‌ایم!
>> اسلاویک: این بیماری (ژنرال حسن) قطع شد!
>> اسلاویک: به نام کین.

>> جمعیت: کین در مرگ زندگی می کند!
>> اسلاویک: به نام کین!
>> جمعیت: کین در مرگ زندگی می کند!
>> اسلاویک: به نام کین!
>> جمعیت: در مرگ….
>> KANE: کین زندگی می‌کند!
>> KANE: ای حاکم مقبره، حسن،
>> KANE: تو نمی‌تونی مسیح رو بکشی…

اسلاویک مردی بی‌رحم و به شدت در وفاداری خود به کین محکم بود. حتی با گذشت سی سال از شلیک آی‌آن کنن، کین هنوز در حال بهبودی بود و بخش بالایی صورتش را با ماسک پوشانده بود، به همین دلیل او فقط می‌توانست از دور به اخوان ناد فرمان دهد و ضعف چهره‌اش را توسط دستکاری ویدئو در زمان واقعی پنهان می‌کرد. به همین دلیل، اسلاویک در این مدت به جای او ناد را هدایت می‌کرد و با گذشت زمان، اسلاویک به جانشین بالقوه او تبدیل شده بود. صرفا دیدن آینده، تنها چیزی نبود که کین از تاکیتوس فهمیده بود…

>> KANE: تاکیتوس از موشک‌های تایبریوم به من گفت،
>> KANE: از کشتی‌های پرواز ناپذیر،
>> KANE: جهش ژنتیکی در زمان واقعی.
>> KANE: بیش از بیگانه،
>> KANE: بیش از انسان است.
>> KANE: گام بعدی در تکامل ما به عنوان یک گونه!

ناد حداقل از جنگ اول و شاید خیلی قبل‌تر فناوری اسکرین را تقلید می‌کرد، اما دارندگان اصلی این فناوری (اسکرین) هرگز برای همیشه ناپدید نشده بودند و بالاخره روزی برای برداشت منابع خود به زمین برمی‌گشتند. اسکرین ایجاد کننده تایبریوم است و منبع و حتی تابش آن وسیله دلیل و عامل زندگی اسکرین و مردمانش است. اساساً برای پرورش تایبریوم، اسکرین شهاب سنگ‌های حاوی کریستال را به سیارات میزبان ارسال می‌کند، سپس اجازه می‌دهند تایبریوم به خوبی سیاره میزبان را آلوده کند و در پایان، وقتی زمان مناسب فرا برسد، برای برداشت تایبریوم برمی‌گردند.

کین قصد داشت اسکرین را به زمین احضار کند. برخی افراد به نوعی، نقشه او را از قبل می‌دانستند، اما با آشکار شدن تاکیتوس، او کار بر روی کلاهک تایبریوم را شروع کرد، موشکی که تغییر دهنده جهان بود و کل سطح سیاره زمین را به تایبریوم آلوده می‌کرد. این موشک هرگز شلیک نشد. پس از یک جنگ کوتاه و خونین، جی‌دی‌آی هرم ناد را محاصره کرد و فرمانده مک نیل توانست وارد هرم شود و شخصا کین را به قتل برساند…

MCNEIL: نه در دنیای من! (اشاره به برنامه Kane)

واقعیت این است که اگر موشک پرتاب می‌شد، تاریخ شکل متفاوت‌تری به خودش می‌گرفت. در یک چشم بهم زدن، کین به آرزوی دیرینه خود می‌رسید و طلسم خود را می‌شکست. برنامه او برای بشریت یک دروغ و صرفا برای ظاهر بود. هدف نهایی و واقعی کین این بود که طلسمی که سال‌ها او را اسیر خودش کرده بود را بشکند و برای همیشه از این دنیا خلاص شود.

فرمانده مایکل مک نیل

“تنها چیزی که اکنون می دانم این است که کین مرده است.
هیچ راهی برای فرار او وجود ندارد
این بار، من شاهد خاموش شدن چشم‌های این شیطان بودم”

 – گزارش شخصی: فرمانده مایکل مک نیل

در طول جنگ دوم تایبریوم، اسلاویک و افسرانش توسط یک هوش مصنوعی بی‌رحم به نام کابال (Cabal) راهنمایی می‌شدند…

>> CABAL: احتمال گرفتن نتیجه مطلوب قابل افزایش است
CABAL: اگر بتوانیم به پایگاه اصلی شما برگردیم
CABAL: و هنگام حرکت دشمن را درگیر کنیم.
>> SLAVIK: نتجیه نهایی رو بگو کابال
>> CABAL: همه آن‌ها می‌میرند.
>> SLAVIK: پس این کار انجام می‌شود.

کابال یک هوش مصنوعی بیولوژیکی بود که متشکل از مجموعه‌ای از ذهن برترین انسان‌ها بود و از آن‌ها به عنوان پردازنده استفاده می‌کرد، محل نگهداری آن توسط لوله‌های تعلیق در سنگرهای زیرزمینی بود. کمی بعد از جنگ، کابال سرکش شد، تراتور را کشت و یک حمله مشترک به جی‌دی‌آی و ناد انجام داد. کابال همچنین با استفاده از تحقیقات ناد در ارتباط با برنامه کین، یک ارتش سایبرگ تقویت شده با تایبریوم در غیرنظامیان به وجود آورد. در سال 2031 بود که بحران فایراستورم (Firestorm) رسما آغاز شد و بشریت را وارد تاریک‌ترین لحظات خود کرد.

CABAL: ای انسان به صداهای انقراض خود گوش کن.

ناد و جی‌دی‌آی علیه کابال متحد شدند و همین اتحاد برای نابودی کابال کافی بود، اما بخشی از کابال همچنان فعال بود، بعد از کشته شدن کین، بدن او را در یکی از لوله‌های تعلیق قرار دادند تا ذهن او با ذهن کابال یکی شود…

>> KANE: م – من …
CABAL: – من
>> KANE: بینایی من تغییر کرده است.
CABAL: -من
>> KANE: من-
>> CABAL: -شما …
>> KANE: برنامه‌های من مسیری پیش بینی نشده را دنبال کرده‌اند
>> KANE: اتحادیه Nod و GDI.
>> CABAL: شما-
>> KANE: من … ما …
>> KANE: ما …
CABAL: دستورالعمل‌های ما باید دوباره ارزیابی شوند …

گزیده‌هایی از کین وجود دارد که به دورانی اشاره دارد که او در اسارت کابال بود:

لعنت به این نقاب، این مخزن‌هایی که مرا در آن زندانی کردند. من حتی با وجود احیا شدن مجدد جسمانم، ذهنم را در تاریکی‌ها از دست داده‌ام و همچنان سرگردان‌ام. به این ترتیب بود که افکار من به افکار کابال تبدیل شد. کابال چیزی بود که من آفریدم، اما در برهه‌ای خودم به آنچه که خود ساختم تبدیل شدم.

در پایان، قدرت و اراده کین بر کابال زخمی غلبه کرد و پس از چندین سال اسارت، او اکنون باری دیگر ظهور کرده و وارد دنیای زندگان شده بود…

>> KANE: آن‌ها ما را ترک کردند فرزندم…

اکنون سال 2034 است، ناد باری دیگر به دلیل نبود رهبری مقتدر، تضعیف شده است و باری دیگر کسانی که کین بر منصب قدرت گذاشت، به او خیانت کردند. کسانی به کین از پشت خنجر می‌زدند که او فکر می‌کرد وفادارترین افرادش هستند…

>>MARCION: قابیل (کین) فرزند آدم، کسی که برادر خودش را به قتل رساند..
>>MARCION: کسی که در زمین سرگردان شد، یک فراری، به این دلیل که او مخالف خودش شد!
>>MARCION: کین یک ترسو و خائن بود که مدت‌ها پیش ایمان خودش را به چیزی به نام تایبریوم از دست داده بود…
>>MARCION: مرگ دردناک او نتیجه دروغ‌های خودش بود. کفرگویی او بود که او را پایین آورد و به گودال جهنم انداخت…
>>MARCION: و همه در آنجا (جهنم) اکنون به او خیره می‌شوند و می‌پرسند. که آیا او همان کسی است که زمین را به آشوب درآورده؟ همان کسی که خود را پادشاه جهان خطاب کرده است؟
>>KANE: یکی از یاران متعصب مارسیون (Marcion) جانشین من، آنتون اسلاویک را به قتل رساند.
>> KANE: رهبر Black Hand.

با کشته شدن اسلاویک، او (اسلاویک) به بخشی از حافظه کابال تبدیل شد. اسلاویک شیفته ماشین‌های برتر بود. به این ترتیب، کین به وسیله این موضوع و داده‌های با ارزش حفظ شده از تاکیتوس که اکنون در اختیار جی‌دی‌آی است، یک شکل زنده مصنوعی جدید از بقایای کابال خلق کرد و آن را لژیون (Legion) نامید. لژیون در اولین اقدام خود، ناد از هم پاشیده را که به گروه‌های مختلف تقسیم شده بود را متحد کرد…

>>KANE: چی شده فرزندم؟
>>KANE: به نظر نمیاد که خیلی از دیدن من خوشحال شده باشی
>>MARCION: اگر می‌دونستم…
>>MARCION: اگر به ذهنم می‌رسید..
>>KANE: تو به من خیانت نمی‌کردی؟
>>KANE: بیا برادر من!
>>KANE: وقت آن است که چهره آینده را ببینی!

بدون تاکیتوس، خبری از موشک‌های تغییر‌دهنده جهان نیست و این دیگر یک گزینه غیرممکن بود. اما شاید می‌شد به چیزی مشابه دست پیدا کرد، یک نقشه جدید. کین پی برد که ذخیره عظیمی از تایبریوم مایع در زیرزمین وجود دارد و یکی از این ذخیره‌ها در زیر معبد سارایوو قرار دارد. جی‌دی‌آی در اقدامی این معبد را به وسیله آی‌آن کنن منفجر کرد، اقدامی که به نظر می‌رسد در نهایت، باعث ایجاد منبع عظیمی از تایبرویم مایع شد…

>> KANE: اکنون، بر اساس تاکیتوس، انفجار تایبریوم مایع، باعث جلب توجه اسکرین می‌شه، اما تمام آزمایشات من با تایبریوم مایع نافرجام بود، چونکه اون قدرت انفجار مورد نظر برای فعال‌سازی این ذخیره عظیم را در دست نداشتیم.
>>KANE: به همین دلیل من جنگ با جی‌دی‌ای را شروع کردم تا تحریک شوند و برای انتقام از Ion Cannon استفاده کنند.
>>KANE: افراد فعال در وزارت علوم ناد تایید کردند که انفجار Ion Cannon برای فعال‌سازی ذخیره مایع تایبریوم کافی خواهد بود.

جی‌دی‌آی آنقدر را هم احمق نیست. آن‌ها گزینه‌های خود را برای مقابله با کین دارند. بر همین اساس، جی‌دی‌آی در اقدامی، کسی را به مقام رساند که از ورود به قلمرو ناد و بررسی ضعف‌های استراتژیک آن‌ها ترسی ندارد. این شخص ردموند بویل (Redmond Boyle) بود.

ردموند بویل
ردموند بویل

اعضای شوروای مدیران به دنبال یک حمله هسته‌ای در یک قرارگاه فضایی کشته می‌شوند و ردموند بویل که مدیر کل تازه منصوب شده جی‌دی‌آی است، تصمیم می‌گیرد که در اقدامی انتقام بگیرد و یک حمله همه جانبه علیه ناد آغاز کند. انفجار معبد به وسیله Ion Cannon باعث می‌شود که اسکرین به زمین جذب شود و در اقدامی معمول تیبریوم جمع‌آوری کند. اما اسکرین اطلاعی ندارد که با یک سیاره آماده جنگ و تا دندان مسلح طرف است. 

اسکرین به زمین حمله می‌کند و جی‌دی‌آی با آن‌ها درگیر می‌شود. در این زمان که جی‌دی‌آی با اسکرین درگیر است، ناد تنها به یک موقعیت مناسب نیاز دارد تا تاکیتوس  را پس بگیرد و آن را به لژیون متصل کند. زمانی که لژیون و تاکیتوس متصل شوند، کین می‌تواند دروازه را باز کند و سرانجام به رستگاری برسد، چیزی که خواسته واقعی او است. اما این موضوع زمانی طبق برنامه پیش خواهد رفت، که پیروانان او به اهداف او وفادار بمانند…

>>KANE: باری دیگر دنیا در تلاش است تا مرا دفن کند…
>> KANE: چگونه برادران خود من می‌توانند باور کنند که آنچه در معبد سارایوو رخ داد..
>> KANE: دقیقاً همانطور که من برنامه ریزی کردم انجام نشده؟
>> KANE: البته که من نمی‌توانستم برنامه حمله چیده باشم…
>> KANE: توسط نیروهای خودم.

ژترال کیلیان (General Killian Qatar) دست راست کین در امور فرماندهی و به او وفادار بود. اما بر خلاف دیگر پیروانان کین، کیلیان او را مقدس نمی‌دانست و شروع به شک کردن به دستورات به ظاهر نادرست او کرده بود.

>>KILLIAN: ما هرگز نباید اینقدر تهاجمی عمل می‌کردیم…
>> KILLIAN: اما چه کسی جرات دارد که بدون ترس از مجازات کین را زیر سوال ببرد؟

اما کیلیان هدف کین را درک نکرده بود، هدف کین این بود که جی‌دی‌آی معبد بازسازی شده سارایوو را تسخیر کند. کیلیان که در معبد سارایوو مستقر بود خود را تحت محاصره جی‌دی‌آی می‌بیند و درخواست کمک از کین می‌کند، اما کمکی از راه نمی‌رسد.

در زمان محاصره معبد سارایوو، نیروهای تحت فرمان کیلیان از او روی بر می‌گردانند و به کین ملحق می‌شوند که خیانت نیروها، چیزی جز اعدام کیلیان به دنبال نداشت. بعد از ان، کین شخصی به نام الکسا (Abbess Alexa Kovacs) را جانشین کلیان کرد. الکسا به شکل متعصبانه‌ای به کین وفادار بود و به او احترام می‌گذاشت. اما تعصب او چیز خوبی نبود و او را به طرز خطرناکی بدگمان کرده بود…

>>ALEXA: چطور جرات می‌کنه کین رو زیر سوال ببره!
>>ALEXA: او وانمود می‌کنه که وفادار و مطیع اوست…
>>ALEXA، اما ببین چگونه به کین نگاه می‌کند؟
>>ALEXA: انگار که همانند اوست.

زمانی که الکسا متوجه می‌شود که لژیون از روی کابال ساخته شده است، به دنبال خونخواهی می‌رود و دست به خرابکاری برنامه‌های لژیون می‌زند..

>>ALEXA: ارتش سایبورگ کابال بسیاری از مردم بی‌گناه را به قتل رساند
>>ALEXA: پدر و مادرم را به قتل رساند!
>>ALEXA: دعا می‌کنم که در مورد تو اشتباه کرده باشم، لژیون،
>> ALEXA: من برای همه دعا می‌کنم که اشتباه کرده باشم…

زمانی که لژیون در شرف بازپس‌گیری تاکیتوس بود، الکسا تصمیم نهایی خود را می‌گیرد و هوش مصنوعی لژیون را نابود می‌کند…

>>ALEXA: من به تو (Legion) اجازه نمی‌دهم عصر ماشین‌ها را آغاز کنی.
>>KANE: نه!
>>ALEXA: من برده تو نخواهم شد!
>> ALEXA: من اجازه نمی‌دهم..!
>>KANE: تو چیکار کردی؟
>>ALEXA: داشت علیه تو عمل می‌کرد!
>> ALEXA: داشت کنترل رو به دست می‌گرفت!
>>KANE: به من شک داری؟
>> ALEXA: کیلیان شک داشت.
>>KANE: بله و اکنون او مرده است.
>> ALEXA: فقط به این دلیل که من دستور حمله به معبد سارایوو را دادم!
>>KANE: ببریدش…
>>KANE: ازش بازجویی کنید…
>>KANE: محترمانه برخوردن کنید.
>>ALEXA: راه صلح…
>> ALEXA: از…
>> ALEXA: قدرت عبور می‌کند! (نمی‌تونم با اطمینان بگم که دقیقا منظورش همچین چیزی بود، ولی این برداشت من از گفته‌های الکسا است که ترجمه کردم)

کین همیشه توسط افرادی محاصره شده بود که یا تشنه قدرت بودند، یا کورکورانه وفادار. ناد سابقه طولانی در دوگانگی داشته است و هزاران سال زحمات کین برای رسیدن به هدفش بارها و بارها توسط افراد مورد اعتمادش با شکست مواجه شده بود. به کین خیانت شده بود، به نام کین…

با نابود شدن لژیون توسط الکسا، ناد اکنون در برابر جی‌دی‌آی بی‌دفاع مانده بود و حملات آن‌ها پایانی نداشت. جنگ تمام شده بود، اسکرین توسط جی‌دی‌آی به عقب رانده شده بود. برج ترش‌هولد (Threshold) اسکرین توسط ناد تسخیر شده بود، اما بدون لژیون و تاکیتوس، فعال‌سازی ترش‌هولد ممکن نبود. کین شکست خورده بود.

پس از آن، پنج سال طول کشید تا سرانجام، لژیون به زندگی برگشت…

>>افسر: همانطور که پیشگویی کرده بود (Kane)
>>افسر: سریع برو کین رو بیار!
>>افسر: لژیون برخاسته است!
>>کین: تاکیتوس تو را صدا می‌کند، دوست من.

لژیون با فرماندهی ارتش سایبورگی که زمانی متعلق به کابال بود، حمله نهایی خودش علیه مراکز جی‌دی‌آی را آغاز کرد و موفق شد که تاکیتوس را پس بگیرد.

>>KANE: بالاخره تاکیتوس در دستان ماست!
>>KANE: لژیون، فرزندم، تو بزرگ‌ترین خلقت من هستی
>>KANE: وقت آن است که در مرکز صحنه قرار بگیری و هدفی را به سرانجام برسانی که که برای آن آفریده شده‌ای
>>KANE: یک چشم انداز!
>>KANE: یک هدف!

سال 2052 است، بیش از 80 درصد زمین پوشیده از تایبریوم شده است و دیگر قابل سکونت نیست. جی‌دی‌آی در طول حمله اسکرین متحمل خسارات سنیگی شد، اما موفق شد که مجدد کنترل سیاره را در دست بگیرد. جی‌دی‌آی می‌دانست که اسکرین بازخواهد گشت چرا که اسکرین، دشمنی نبود که عقب بنشیند و این حقارت را تحمل کند.

اسکرین: یک نیروی تهاجم کامل آماده کنید. زمین سقوط خواهد کرد…

ناد اکنون لژیون، برج ترش‌هولد و تاکیتوس را در اختیار دارد. سرانجام، کین فرزند آدم، می‌تواند در آرامش دنیای آدمیان را ترک کند و به رستگاری که همیشه به دنبال آن بود برسد. ماجرای کین، در قسمت سوم، می‌شود گفت که به پایان می‌رسد، اما بعدها قسمت چهارمی می‌آید که در ادامه به آن‌ خواهیم پرداخت.


داستان بازی چهارم سری، چندان مورد رضایت و اقبال طرفداران واقع نشد، زیرا اصل داستان را زیرسوال می‌برد. بماند که داستان نسخه چهارم، آن‌قدرا هم قوی نبود. بازی چهارم پانزده سال بعد از حوادث جنگ سوم تایبریوم و ده سال پس از خشم کین و خداحافظی او با زمین آغاز می‌شود. اکنون سال 2062 میلادی است، تایبریوم آن‌قدری سطح زمین را فرا گرفته که پیش‌بینی می‌شود زمین در سال 2068، غیرقابل سکونت شود. بشریت در آستانه انقراض است. بر همین اساس، کین، رهبر اخوان ناد که در قسمت سوم تصور می‌شد بالاخره مرده باشد، همچنان زنده است و وارد مذاکره با جی‌دی‌ای شده است.

هدف از این مذاکره، استفاده از منابع جی‌دی‌آی و تاکیتوس بود تا یک شبکه جهانی کنترل تایبرویم به وجدو بیاید. این شبکه کمک می‌کرد تا گسترش تایبریوم کنترل شود و آن را به یک منبع ارزان انرژی تبدیل کنند. این مذاکره و همکاری شاید با نیت خوب آغاز شده باشد، اما هر دو فکشن هرگز متحد نشدند و هرگز هم به یکدیگر اعتماد نکردند. پس از ایجاد یک اتحاد، پانزده سال دیگر جلو می‌رویم. کمپین بازی درست از همین لحظه شروع می‌شود.

توسعه شبکه کنترل تایبریوم به تکمیل شدن نزدیک می‌شود. گسترش تایبروم در جهان متوقف شده و بشریت حالا امید بیشتری به آینده پیدا کرده است. با این حال، تندروها در هر دو جناح شروع به ایجاد ناآرامی کردند، نارآرامی‌هایی که در نهایت به جنگ چهارم تایبریوم دامن زد. گیدئون (Gideon)، رهبر تندرو تجزیه‌طلبان ناد، به طور مخفیانه با کلنل لوئیس جیمز (Louise James) که او هم یک تندرو است، متحد می‌شود. ماموریت‌های قسمت چهارم، شامل تلاش‌های کین برای فعال کردن ترش‌هولد شماره 19 می‌شود، یک دژ بزرگ که توسط اسکرین در جریان جنگ سوم تایبریوم ساخته شد. این ترش‌هولد به عنوان نوعی پورتال بین ستاره‌ای عمل می‌کرد. کین در تلاش بود تا با استفاده از شبکه کنترل تایبریوم، این ترش‌هولد را فعال کند. گروه تجزیه‌طلب ناد و بعد‌ها جی‌دی‌آی از نقشه کین بو می‌برند و سعی می‌کنند تا جلوی او را بگیرند.

 

شما در طول داستان، در نقش یک فرمانده جی‌دی‌آی با نام پارکر (Parker) قرار دارید که در طول کمپین، به نقطه‌ای خواهید رسید که باید بین کین و کلنل جیمز، یکی را انتخاب و به دیگری خیانت کنید. صرف نظر از انتخاب شما در هر دو کمپین بازی، پارکر پس از حوادث آخرین نبرد بازی، وارد ترش‌هولد شماره 19 می‌شود و همان‌طور که کین خواسته بود، دژ را فعال می‌کند. با این حال، پارکر بلافاصله پس از آن توسط کلنل جیمز مورد اصابت قرار می‌گیرد. کین جیمز را می‌کشد و پس از یک مکالمه تشکر با پارکر، وارد پورتال می‌شود. در صحنه‌های سینمایی پس از آن، خبررسانی‌های جهانی خبر از کاهش گسترش تایبروم به لطف شبکه کنترل تایبریوم می‌دهد و در این حین، با طرفداران ناد مصاحبه می‌شود که می‌گویند کین هرگز نمی‌میرد.

تمام، این پایان سری است. داستان قسمت چهار واقعیتش را بخواهید به نظرم مطلوب هیچکسی نیست. داستان بسیار آبکی است و EA واقعا کوچک‌ترین تلاشی برای بالا بردن کیفیت کار نکرده است. با مقایسه قسمت چهارم با قسمت‌های پیشین، به خوبی متوجه می‌شویم که چقدر همه چیز ضعیف و بی‌کیفیت کار شده است. نظر من را می‌خواهید، باید بگویم که داستان در همان قسمت سوم تمام شد و قسمت چهارم صرفا با هدف دوشیدن پول طرفداران ساخته شده بود که متاسفانه به دلیل داستان ضعیف و گیم‌پلی افتضاح، موفق نبود.

 

 

4 29 رای ها
امتیازدهی به مقاله
باخبرم کن
باخبر شدن از

24 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
نمایش تمام دیدگاه ها