
اگر بخواهم خیلی ساده شروع کنم: من عاشق معما هستم. کارآگاه زخمی، گذشتهای پر از گناه، یک عمارت متروکه و وعدهی حضور ارواح، دقیقاً همان ترکیبی است که میتواند مرا ساعتها پای یک بازی نگه دارد. بازی The Last Case of John Morley دقیقاً با همین وعدهها خودش را معرفی میکند؛ یک بازی معمایی-نوآر با حالوهوای ترسناک که قرار است ذهن بازیکن را درگیر کند. اما آنچه در عمل با آن طرف هستیم، بیشتر از اینکه یک تجربهی کارآگاهی باشد، یک walking simulator هدایتشده است؛ با ایدههایی قابل احترام، اما اجرایی خام و ناتمام. در این مقاله از استراتژیک کلاب، قرار است به نقد و بررسی بازی The Last Case of John Morley بپردازیم.
داستان بازی The Last Case of John Morley: شروعی جذاب، ادامهای کمرمق
جان مورلی، کارآگاهی بدشانس و فرسوده، در بیمارستان از خواب بیدار میشود. آخرین پروندهاش او را تا مرز مرگ کشانده و حالا حتی منشیاش، پِنی، هم به دلیل بیپولی مجبور به ترک او شده است. تنها چیزی که باقی مانده، یک سرنخ است: پیرزنی که به دنبال حقیقت مرگ دخترش، بیست سال پس از وقوع قتل، حاضر است پول خوبی بپردازد. نقطهی شروع تحقیقات، عمارت قدیمی و متروکهای است که سالهاست به حال خود رها شده؛ مکانی که قرار است رازهای دفنشدهی گذشته را آشکار کند. روی کاغذ، همهچیز آمادهی یک معمای درستوحسابی است. اما مشکل از جایی شروع میشود که بازی، برخلاف ظاهرش، اجازهی کارآگاهی واقعی به بازیکن نمیدهد.
گیمپلی The Last Case of John Morley: کارآگاهی بدون استنتاج

با توجه به فضای دههی ۱۹۴۰ و نقش شخصیت اصلی، انتظار داشتم با بازیای طرف باشم که روی تحقیق، استنتاج و کنار هم گذاشتن سرنخها تمرکز دارد. اما تقریباً تمام گیمپلی خلاصه میشود در راه رفتن، نگاه کردن و گوش دادن.
بازی دائماً تو را از اتاقی به اتاق دیگر هدایت میکند، اشیا را هایلایت میکند و بعد خودش نتیجهگیری را تحویلت میدهد. چند پازل ساده هم در مسیر وجود دارد، اما آنقدر ابتدایی هستند که بیشتر نقش توقفگاههای کوتاه را دارند تا چالش ذهنی. تناقض اصلی بازی دقیقاً همینجاست: به تو میگوید کارآگاهی، اما مثل توریستی با تو رفتار میکند که فقط باید مسیر مشخصشده را دنبال کند.
طراحی هنری و فنی: قربانی کمبود بودجه
نمیشود دربارهی The Last Case of John Morley صحبت کرد و به مشکلات فنیاش اشاره نکرد. استفادهی گسترده از assetهای آمادهی Unity، انیمیشنهای خشک و چهرههای بیجان، کاملاً کمبودجه بودن پروژه را فریاد میزنند. تعامل با NPCها به حداقل ممکن رسیده و شاید این تصمیم، آگاهانه و حتی درست بوده باشد؛ چرا که اولین برخورد نزدیک با یک شخصیت انسانی، بیشتر حس صحبت با یک مانکن را منتقل میکند تا یک انسان زنده. بیشتر بازی را تنها میگذرانید؛ در عمارت متروکه و تیمارستانی فراموششده، با فلشبکهایی ایستا و شبحگونه از گذشته.
فضاسازی و ترس: صدا زیاد، خطر کم

بازی از نظر صوتی تلاش میکند فضای ترسناک ایجاد کند: صداهای نامفهوم، تقتقهای دوردست و حس حضور چیزی نادیدنی. اما در عمل، هیچ تهدید واقعیای وجود ندارد. جز یکی دو جامپاسکر، چیزی نیست که بازیکن را به چالش بکشد یا حس خطر ایجاد کند. حتی بدترین کارآگاه دنیا هم در این بازی گم نمیشود؛ چون شخصیت اصلی دائماً توضیح میدهد چهکار میکند و مقصد بعدی کجاست.
روایت و پایانبندی: ایدههای خوب، اجراهای ضعیف
بازی سعی میکند وارد مفاهیمی مثل هویت، ادراک و تحریف حقیقت شود؛ ایدههایی که پتانسیل بالایی دارند. اما به دلیل پرداخت سطحی شخصیتها و فاصلهی احساسی زیاد، این مفاهیم هیچوقت ضربهی لازم را نمیزنند. پایانبندی بازی یک پیچش داستانی شوکهکننده دارد که در لحظه جذاب است، اما با کمی فکر، منطقش فرو میریزد. بدتر اینکه بازی زودتر از موعد، سرنخهایی میدهد که احتمال حدس زدن پایان را بالا میبرد.
جمعبندی
بازی The Last Case of John Morley بازیای است با نیت خوب و جاهطلبی قابل احترام، اما بدون ابزار لازم برای تحقق آن. چیزی که میتوانست یک معمای نوآر تاریک و درگیرکننده باشد، به تجربهای هدایتشده و کمچالش تبدیل شده که پاسخها را زودتر از سؤالها تحویل میدهد.
با این حال، نمیشود منکر شد که سازندگان دلشان میخواسته داستانی معنادار تعریف کنند. این بازی شاید توصیهی خوبی برای عاشقان معما نباشد، اما بهعنوان اولین یا یکی از اولین تلاشهای یک تیم مستقل، نشانههایی از استعداد را در خودش دارد. اگر قرار باشد از این پرونده چیزی باقی بماند، نه خودِ جان مورلی، بلکه امید به این است که تیم سازنده در آینده، با تجربه و بودجهی بیشتر، بازیای بسازد که واقعاً ارزش حل کردن داشته باشد.
نمرات
گیم پلی - 7
گرافیک - 7
کمپین - 5
موسیقی - 7
6.5
نمره کل
بازی The Last Case of John Morley بازیای است با نیت خوب و جاهطلبی قابل احترام، اما بدون ابزار لازم برای تحقق آن. چیزی که میتوانست یک معمای نوآر تاریک و درگیرکننده باشد، به تجربهای هدایتشده و کمچالش تبدیل شده که پاسخها را زودتر از سؤالها تحویل میدهد. با این حال، نمیشود منکر شد که سازندگان دلشان میخواسته داستانی معنادار تعریف کنند. این بازی شاید توصیهی خوبی برای عاشقان معما نباشد، اما بهعنوان اولین یا یکی از اولین تلاشهای یک تیم مستقل، نشانههایی از استعداد را در خودش دارد. اگر قرار باشد از این پرونده چیزی باقی بماند، نه خودِ جان مورلی، بلکه امید به این است که تیم سازنده در آینده، با تجربه و بودجهی بیشتر، بازیای بسازد که واقعاً ارزش حل کردن داشته باشد.





